زم هریر

دفتر شعر شاعران معاصر ایران

زم هریر

دفتر شعر شاعران معاصر ایران

دفتر اشعار اشکان شاپوری (آقای عاشقانه ها)


 شاپورری شاعر-کارگردان.jpg


کارگردان


کاش کارگردان بودم...کاش می شد...

کاش می توانستم با زبان سینما، جهان چشمانت را به تصویر بکشم

و جهان را با این تصویر زیبا زیرورو کنم

کاش می شد رمانتیک ترین فیلم دنیا را بسازم

کاش  صاحب عاشقانه ترین فیلم دنیا من بودم

کاش می شد...کاش این رویا حقیقت می شد.

کاش می شد در این فیلم قصه خودم را به تصویر بکشم

قصه مردی تنها که بخاطر تو هر کاری می کند

قصه ای عاشقانه، از تنهایی های خودم، که با فکر تو می گذرد

از شب پرسه ها، بیقراری ها، دلتنگی ها ،غزلگردی ها

 گریه ها و شب زنده داری های شاعرانه ام

قصه شاعری که عاشقیو، عاشقانه هایش به تو تعلق دارد

شاعری که قلمش به عشق تو می نویسد

شاعری که به عشق تو سرپاست و تو درست مثل نفس با او زندگی می کنی.

ببین که چه زیبا در تمام لحظه های من حضور داری

اگر این فیلم را می ساختم  تو در تمامی پلان هایش  حضور داشتی

تیتراژش را با چشمان تو آغاز می کردم

صدای تو موسیقی اش بود و تو سمفونی تصویری من می شدی

کاش می شد عاشقانه ترین سکانس تاریخ سینما سکانسی باشد که من تو را نگاه می کنم و با چشمانم با تو حرف می زنم...

با دیالوگهای شاعرانه ی فیلم نامه اش تمام ناگفته هایم را به تو می گفتم ،به تو می گفتم:من زاده شدم، تا به چشمانت نگاه کنم و خودم را بشناسم...

می گفتم که چقدر خسته ام

چقدر آسیم سرو پریشانم

چقدر از دنیا دلم گرفته

چقدر افسرده ام

می گفتم...چقدر عاشقانه عاشقم

کاش کارگردان بودم

تا این عاشقانه را می ساختم

تا از من یادگاری باشد برای تو

برای توییکه تمام زندگی منی

فکرش را بکن...عاشقانه ترین فیلم دنیا فیلمی می شد، که  سرگذشت من و تو درونش اتفاق می افتد...

تمام آن ماجراها...

گریه ها ،ترس ها،بهانه ها، بوسه های پنهانی، دلشوره ها ،دلتنگی ها،دیوونگی ها....

همان شبهایی که برای دیر آمدنم دلشوره می گرفتی

همان شبهایی که برای گریه سرت را روی شانه های من می گذاشتی

همان روزهای که زیر برف با هم راه می رفتیم و درباره آینده حرف می زدیم

همه و همه دوباره در این فیلم اتفاق می افتاد و برای من و تو آن گذشته ها تکرار می شد.

و من برعکس داستان واقعی در پایان این فیلم به تو می رسیدم

فکرش را بکن ...چه پایان دلنشینی می شد

کاش این فیلم را به سبک خودم می ساختم ،تا قبل از مرگم شاهد آن عاشقانه ای که با تو همیشه آرزویش را داشتم باشم...

همان طوریکه دلم می خواست باشی از تو بازی می گرفتم...

همان عشقی را به تصویر می کشیدم، که همیشه با هم آرزویش را داشتیم...

همان روزهای قشنگ با تمام خاطره هایش...

اما می دانم تمام اینها چیزی جز رویا نیست...

می دانم اینروزها چیزی جز تنهایی با من نیست...

و قصه من و تو تلخ ترین قصه دنیاست و پایان خوشی نداشته و ندارد...

اما هر جای دنیا که هستی اینرا بدان اگر کارگردان بودم قصه خودمان را می ساختم

قصه دلتنگی های تو و خود آزاری های من

قصه مردی را که روزی تمام زندگیت بود...

قصه مردی که شبها با تمام خستگی اش موهایت را می بافت و به تو می گفت: دوستت دارم

قصه مردی که درآخرین روزهای عمرش دوست دارد  کارگردان باشد و تو را دوباره ببیند و به تو برسد...حتی در قصه...حتی در رویا

قشنگم این مرد تنها را بخاطر تمام رویا بافیهایش ببخش...

این مرد را ببخش چون امشب آخرین شب زندگی اوست...






من شاعرانه دوستت دارم یاسکم


می خواهم ساده بنویسم

ساده ی ، ساده از جهان چشمانت

در چشمان تو شاعرانه ترین عاشقانه ها پیدا می شوند

چشمان تو شاعرانگی دارد.

نمی دانی ولی من عاشقانه عاشق توام.

عاشقانه، عاشق، تمام بی میلی ها و نامهربانی ها از تو هستم.

من بدی را از تو دوست دارم...

نمی دانی،نمی دانی، ولی من شاعرانه دوستت دارم

تمام من به تو تعلق دارد

تمام فکرهایم

ترانه ها...داشته ها و نداشته ها

تو هر لحظه با اندیشه های من برخورد می کنی و خالق زیباترین شعرهای من می شوی...

آه که به تو رسیدن چقدر زیباست

رفتار تنت ،راه رفتنت، رویایی ترین آرامش است

در این عصری که حتی ماه هم تماشایی نیست تو هنوز تماشایی ترینی...

موسیقی آرام یاسمن ها، در شب با صدای نفس تو به گوش من می رسد

تو از حزن گل های ناشناس خبر داری

غم درختان زخمی را می دانی

تو از ادراک سمفونی های عاشقانه آفریده شدی

دستان کوچک تو در تمام لحظه های زندگی، مرهمی هستند برای زخم های کهنه و ناعلاجم

تو برایم هیچوقت، نه کهنه می شوی و نه رنگ می بازی

تو قشنگ ترین دغدغه زندگی منی...

روح تو عمیق تر از آغوش دریاست

تو ساده تر از بازی ها کودکی من در کوچه باغ های فراموش شده ی اقاقیا هستی

تو راز شقایق و حزنش را می دانی

آخر قصه ی مرا می دانی

تنها نمی دانی،نمی دانی

که من چقدر در کنار تو احساس غرور می کنم

چقدر دوستت دارم

هیچ کلامی نمی تواند عشق من را به تو توصیف کند.

خوشحالم از اینکه یادم رفته که قبل از تو چه کسی بودم.

تمام آدم های بد آنروزهای بی رنگو سرد

تمام روزهای افسردگی که از یاسو نا امیدی پر بودند

همه و همه از یاد من رفتند

با تو دوباره متولد شدم

تمام افسردگی من،کنار تو به پایان رسیده

چقدر فکر کردن به تو آرامش بخش است

ظلمو بدی تمام دنیا را فرا گرفته...اما هنوز دنیای چشمان تو، نوید آرامش را می دهد...

فقط در چشمان توست که مردم را شاد می بینم.

کارگرها در چشمان تو خوشحالند

دیگر خبری از دختر فال فروش و پسر بچه کفاش نیست

دیگر هیچ نوازنده ای از سرما کنار خیابان نمی میرد

خبری از بمبهای بی رحم نیست

کودکان به جای صدای بمبوموشک با موسیقی نفس آقتابو دریا، بیدار می شوند

هیچ مادری از غم فرزند از دست رفته اش، در جنگ، تا آخر عمر افسرده و سیاه پوش نمی شود

خبری از زندان های سیاهو بی نشانه نیست

دیگر خبری از تفتیش نیست

در چشمان تو هیچ هنرمندی بی انگیزه نمی شود

قلم هیچ شاعری خشک نمی شود

هیچ فاصله ای میان مردم نیست

اصلا جهان یک پرچم دارد

آه...که چشمان تو چقدر تماشاییست

ببین تمام این زیبایی ها را در چشمان تو می بینم

خدا را می بینم که در اینروزهای سرد به من می خندد

من خدا را کنارت حس می کنم که هر لحظه بین من و توست...بین ماست...

پس عاشقانه نگاهم کن

مرا نگاه کن

ببین که امشب چگونه دیوانه وار دور تو می گردم و عاشقانه می پرستمت

من زاده شدم تا عاشقانه عاشقت باشم

عاشقانه با تو زندگی کنم

و عاشقانه به پای تو تمام شوم

با تو تمامی حرفهای من شعر می شود

با تو تمامی نفس هایم متن موسیقی می شود

دستانم را بگیر...نگاهم کن.

می خواهم برایت بگویم

که چقدر تنهام

که چقدر با تو انس گرفته ام

و...چقدر به تو وابسته ام

من با خواهشهایت

با هوس هایت

با نفس ها و رفتار زیبای تنت انس گرفته ام

با تاروپود وجود تو انس گرفته ام

من موقعه ی خواب با دستان کوچکت انس گرفته ام

با قهرها

آشتی ها و فکرهایی که برایم داری انس گرفته ام...

تنها تو هستی که به من فکر می کنی و برای من فکرهایی داری

باور نمی کنی ولی...

تور شور عاشقانه ی منی

تو شعر ناتمام منی

تو عاشقانه در تمامی لحظه های زندگی ام رسوخ کرده ای.

کاش می دانستی که چقدر به تو وابسته ام

سال ها بود که نخندیده بودم تو مرا به تبسمی رساندی که از افسردگی بی رحم نجاتم داد...

تو مرا مثل یک دریا تماشایی کردی

یاسکم...

باور کن که قلب من هر لحظه تو را صدا می زند

حرفهایت برای من پر از زیباییست

وقتی با من از عشقو روشنی حرف می زنی

خدا را در یک قدمی ام حس می کنم...

چقدر خوب است که در این روزگار غریب تو را دارم

در چشمانت خیلی چیزها عوض می شود

پس بگذار تو را نگاه کنم

و با تمام سادگی هایم ساده بگویم:دوستت دارم

من شاعرانه دوستت دارم یاسکم.





هامون


من و تو مثل همیم
من و تو تنهاییم
در شب خیس دو چشمت پیداست، که از این غربت بد می نالی
که از این ثانیه ها، دلگیری...
در حوالی شب سرد سکوت، که شده سهم شقایق زندان،تو همان پنجره ای که شده مونس تنهایی زندانی شب، که شده مرهم زخم شاعر
تو از این فاصله ها می ترسی
من از این زندان ها
تو از این آهن ها، که شدن قاتل بی رحم زمین می ترسی
من افسرده از این می ترسم، که در آینده صمیمت تصنیف، به پایان برسد
تو از این می ترسی که جهان، جرثقیل را، به درختان حماسی، ترجیح بدهد
من از این می ترسم که تبر قلب درختی را زخمی کندو قاتل جنگل رویا باشد...
درژرفای وجودت جاریست
قصه ی سبز حیات
عادت آبی آب
فکر فهمیدن زخم گل سرخ
فکر بویید یاس
فکر فهمیدن روز
خواندن ذهن اقاقی در شب
در نگاه بکرتو،حزن شقایق پیداست
در صدای تو جهانی جاریست، که خود روشنی است
با صدایت واژه را می شویی
من مناجات شقایق ها را، با صدای نفست می شنوم
تویی خاصیت عشق
با تو افکار مسیحایی رود، به دل عاشق دریای خدا می رسدو می ریزد
زیر سقف ملکوتی بهشت، روح تو نبض همه گل ها است
روح تو ناجی گندمزار است
من به یاد تو پی خواب شقایق رفتم...پی آواز غریب لاله ها...
من به یاد تو پی خواب شقایق رفتم ،که در آن عطر خدا می پیچد...که در آن یاس سپید حرفی از عشقو خدا می گوید
من پی فلسفه ی آبو گیاه
پی ذررات نماز صبحم
پی موسیقی آب
پی بیداری شاعر رفتم
من پی استغنا،من پی باغ بشارت گشتم.
تا تو را حس کنمو، با هوایت نفسی تازه کنم
من نشانی تو را از شب بو
از گلای میخک
از غمو، ادراک شاپرکو، شوق هامونی شب پرسیدم
من تو را می دیدم
که مثل من، تنها ،پی احساسو خدا می گشتی
من تو را می خواندم
من تو را می دیدم

همه اسرار تو را فهمیدم

من تو را می دیدم




کاش می شد که به دیدار خدا می رفتم

(نسخه ی سانسور شده)



کاش می شد که به دیدار خدا می رفتم و به او می گفتم که چقدر دلتنگم ،که چقدر غمگینم

کاش حرف دل آن ماهی را می گفتم، حرف آن ماهی را، که شده زندانی، در همان حوضچه ی آبی رنگ

حرف آن شقایق زندانی، که تمام فکرش آزادیست

کاش حرف دل آن مردی را می گفتم، که تمام عمرش، با غمی پنهانی، پشت یک گاری بی چون و چرا می گذرد

کاش حرف دل آن قاصدکو می گفتم، حرف آن قاصدکی، که بدست سیم های خاردار،در شبی تیره وو تار بد گرفتار شده

کاش می شد حرف چشمای تو را می گفتم، که در آن حادثه ی بمباران،  نور بینایی را از دست داد

ای خدا این همه حرف

ای خدا این همه درد

منمو درد جهانی که درختانش از زخم تبر می نالند

ای خدا کاش جهان بر می گشت از مسیر بمبو مینو فشنگ

ای خدا کاش، که یک پرچم داشت، این جهان زخمی....

کاش می شد که به دیدار خدا می رفتم

و به او می گفتم:که چقدر غمگینم...که چقدر دلتنگم




گندمزار


همیشه قبل خواب عشقم موهاتو باقتنو بافتن یجورایی می شه کارم

خودت می دونی اون لحظه دلم می خواد در گوشت بگم خیلی دوست دارم


چرا انقدر زیبایی؟  که چشمام با تو آرومه همش محو تماشاته

بدون سردم شده عشقم اگه دستاتو می بوسم اگه دستم تو دستاته


تو حال منرو می فهمی ،تو می دونی کیا خوبم، تو می دونی کیا سردم

 واسه اینه تورو می خوام واسه اینه که هر لحظه فقط دور تو می گردم


همش تو فکر اینم که کجا میشه قشنگ من باهات تنهایی خلوت کرد

خودتم اینو می دونی که تنها میشه توچشمات خدارو خوب عبادت کرد

 

ترانه هامو می خونی شبا وقتیکه آرومم تو هرم ناب آغوشت

بزارش پای این حالم اگه  می گم دوست دارم یوقتایی در گوشت


بهت هر چی بگم عشقم بهت هر چی بگم عمرم می دونم باز کافی نیست

جز اینکه بی تو می میرم جز اینکه بی تو نابودم قشنگم اعترافی نیست



کوچه های پاریس 


وقتیکه بهم نگاه می کنی...

انگاری یه لحظه بودا می شمو، رو شناییو فقط حس می کنم

انگاری خدا همین نزدیکیاست ، وقتی این عشقو ازت حس می کنم


وقتیکه بهم نگاه می کنی...

توی موزه ی لوور، را میرمو، مونالیزارو تماشا می کنم

باورت نمی شه اما من هنوز، تو چشات خدارو پیدا می کنم


وقتیکه بهم نگاه می کنی...

دوباره قدم زدن شروع می شه، توی کوچه های پاریس تا سحر

حالتم چه شاعرانه می شه باز، وقتیکه تو هستی با من همسفر


تو کدوم کافه ی شانزلیزه من، باید از هوگو برات حرف بزنم؟

وقتیکه تو نت به نت کنارمی ،مگه می شه از سفر دل بکنم


وقتیکه بهم نگاه می کنی...

من ،مثه ،کلیسای سن مارکو، پرعباهتو تماشایی می شم

مثل شهر آبی ونیز باهات، شعرو، موسیقیو، دریایی می شم


توی شهر آبی ونیز، غروب ،وقتیکه تو قایقم کنار تو

دستاتو می گیرمو بهت می گم، که چجوری عاشقم کنار تو


وقتیکه بهم نگاه می کنی...

انگاری یه لحظه بودا می شمو رو شناییو فقط حس می کنم

انگاری خدا همین نزدیکیاست، وقتی این عشقو ازت حس می کنم



وقتی چشمای تو بارونی میشه

 

چرا چشمات دوباره بارونیه؟ حالا که این همه نزدیکی بهم

دستامو بگیرو بی وقفه بگو,همه حرفاتو تو تاریکی بهم

 

همه حرفاتو بگو که من می خوام , بشنوم درد و دلاتو یاسکم

حالا که حال منو داری یبار, با نوازشات کمک کن , کمکم

 

تو که این حالتی من دلم می خواد, دستاتو ببوسمو گریه کنم

وقتی چشمای تو بارونی میشه, من به کی ترانمو هدیه کنم؟

 

داره گریم می گیره کاری بکن, دستاتو بازم بزار تو دست من

نگو از ما که گذشته این کارا , نگو دیره واسه ی یکی شدن

 

بزار خوابت بگیره کنار من , با یه بوسه بده باز نفس بهم

سرتو بزار رو شونه های من, مثل اون شبا بازم بچس بهم

 

اگه دستتو می بوسم به خدا واسه اینه که همه کسم تویی

توی رویام, توی عشقو عاشقی به همون کسیکه می رسم تویی


حس

ریشه ی حس تو توو قلب منه حالا که درد تو با من اینجاست

حالا که کنارمی هر لحظه وقت رخ دادن عشقو رویاست


تو خدایی هر طرف می بینمت به پرستش تو عادت کردم

تو فقط یه لحظه فک کنو ببین که چه کاراییو واست کردم


وقتی عشقمرو به تو می فهمم وقت گل کردنه شعرم می شه

تا نگاهم می کنی می فهمم یه عذاب دیگه ای در پیشه


وقتی حسم  به تورو می فهمم وقتی حسترو به من می فهمی

تو مثه منی خودآزاری هنوز سر من با خودتم بی رحمی


ریشه ی حس تو توو قلب منه آخه حس کردنت عین رویاست




خودخوری

زیر سقف این اتاق به فکرتم دوباره با همه ی خودخوریام

دم به دم حس می کنم پشت دری هر نفس تا دمه در می رم میام


همه ی خاطره ها یادم میاد وقتی که چشمامو رو هم می زارم

;دوری اما توی عشقو عاشقی فک نکن برای تو کم می زارم


تو بدی کردی بهم اما بدون من که از عشق تو دل نمی کنم

هیشکی عاشق تو نیستش مثه من می دونی که من بلف نمی زنم


به خدا من از تو عاشق ترمو بی قرارو تلخو بی حوصله ام

منو انتظار تو کشته دیگه فکری کن که خسته از فاصله ام


رزه می رن خاطراتت توو خونه پرپر جدایی ام قشنگ من

لحظه هام اسیر تنهایینو با یه دریا سوگو گریه می گذرن




نظرات 181 + ارسال نظر
الهه 1391/07/30 ساعت 03:23 ق.ظ

چقدر استادانه شعر می نویسه یه عجوبس واقعا تکه تکه شعراش هم مثل خودش باشکوهن انقدر فضای شعراش منو گرفته میخکوب شدم

مهران محبی 1391/07/30 ساعت 11:02 ق.ظ http://gandi-1.loxblog.com/

سلام فک کنم استاد امسال سورپرایزای خوبی برای طرفداراش داشته باشه با انتشار ترانه های -خواستن-گندمزار-بوی دستات-کنار تو-مرد -نوازش که هنوز رکوردداره-و البومایی که با ترانه هاشون در راه دارن
نمایشگاه عکسشون که با نام کوچه های پاریس که از دیروز برگزار شده
فیلم جدیدشون و از همه مهم تر کتابشون که منتظرشم
فقط خدا کنه استاد اسم ترانه هایی که قراره در کتاب باشنو اعلام کنن منکه عاشق اینم که بیشتر ترانه های کتاب هم سبک ترانه کوچه های پاریس باشن که واقعا سنگینو متفاوتو شاهکارن و واقعا نشون میده که استاد شاپوری سبک جدیدشو رو کرده و سراغ سفرهایی که داشته رفته
استاد پدیده نسلیه که با شعرای ایشون داره پا می گیره

میلاد 1391/07/30 ساعت 12:43 ب.ظ

چقدر ساده و لطیف احساساتو به مخاطبش انتقال میده ادم اشکش در میاد واقعا شاهکار می نویسه تمومی اثارش پر مفهومو پر معنیین وقتی شعر کارگردانو خوندم انگار داشتم یه فیلم عشقی میدیدم اشکان شاپوری معجزه می کنه با شعراش
اون جاییکه تو شعر کاش به دیدار خدا می رفتم کاش می شد حرف چشمای تو را می گفتم که در آن حادثه ی بمباران نور بینایی را از دست داد حیرت انگیزه چقدر قشنگ یه زندگیو میگه چقدر زیبا ادمو با دردای شعراش نفس گیر می کنه

افشین 1391/07/30 ساعت 10:59 ب.ظ

بی نهایت زیبا بود

ملودی 1391/08/01 ساعت 02:26 ق.ظ http://melodiii.mihanblog.com/

استاد اشکان شاپوری همیشه کولاک می کنه ترانه هاش و شعراش یه حسیو منتقل می کنه که حس فوق العادیه خیلی روانشناسانه ترانه و شعر می نویسن و بنظر من در این سال های اخیرجز معدود کسایین که صاحب سبک هستن و کاراشون زیبایی شناسی و لحن خودشونو داره من انقدر عاشق کارای اشکان شاپوری ام که حاضرم واسه یه لحظه خوندن و شنیدنشون از همه چیزم بگذرم.انقدر کاراشون گیرا هستن که من شده خودم چندین ساعت به ترانه ها شعراشون فکر کنم واقعا کاراشون از سطح ترانه های امروزی خیلی خیلی بالاتره و یک هنرمند خاص با شخصیت خاص هستن و دقیقا مشخصه که جهانگردیشون هم مثل شخصیت متین و دوست داشتنیشون عاشقونه و رمانتیکه

شیلا نفر 1391/08/01 ساعت 12:33 ب.ظ

شاعر
غزل سرا
ترانه سرا
فیلم ساز
نویسنده
ادبیاتو می شناسه
سینمارو می شناسه
دردای مردمو می فهمه
عشقو می فهمه
به این میگن یک هنرمند واقعی که امروز مردم بهش احتیاج دارن
استاد اشکان شاپوری معرکس

سلام از استاد اشکان شاپوری از شخصیت و دنیا و خاطره هایی که با ترانه ها و شعراشون برای همه ما ساختن سخته چون ماها همگی انقدر با کاراشون خاطره های قشنگ داریم که اگر مجال نوشتن داشته باشیم باید کتاب بنویسیم
اما من همیشه آرزو داشتم ایشونو از نزدیک ببینم وقتی شعر شوق هامونی شب که برای استاد شکیبایی نوشته بودنو خوندم گریه کردم و فهمیدم که چقدر عاطفی هستند و چقدر مثل استاد شکیبایی متینو اسطوره صفت تا امروز نتونستم ادرس دفترشونو پیدا کنم و از نزدیک بهشون بگم که چقدر دوستشون دارم حتی روز گذشته به نمایشگاه عکسشون هم سر زدم اما خودشون اونجا نبودن اما از ته دل می گم استاد اشکان شاپوری امیدوارم همیشه سرزنده و سبز باشین و سایتون بالا سر هوادارا و ترانه باشه امیدوارم یکروز از نزدیک ببینمتون و حرفای دلمو بهتون بگم
مثل خودتون که می خواید به دیدار خدا برین و بگین چقدر دل تنگین
استاد اشکان شاپوری شما با کاراتون به روح من شفافیت دادین و همیشه وقتی از همه چی دلگیرم با شعراتون و ترانه هاتون همدرد من شدین.

ستاره 1391/08/01 ساعت 03:41 ب.ظ

از همچنین استادی باید انتظار شاهکارهایی مثل کارگردان.کوچه های پاریس و کاش به دیدار خدا می رفتمو داشت اشکان شاپوری کسیه سهم بسزایی توی خاطره ها و عاشقانه های ما داره من بیشتر اوقات تنهاییمو با شعرای ایشون سپری می کنم شعرای اشکان شاپوری همدم تنهایی قلب منه شعراش مثل کارهای شاملو و سهراب به قلبم ارامش میده اشکان شاملوی نسل جدید

نمیدونم 1391/08/01 ساعت 09:07 ب.ظ

اقای شاپوری وب شخصی دارند؟

درود بر پدر خوانده

منمو درد جهانی که درختانش از زخم تبر می نالند
ای خدا کاش جهان بر می گشت از مسیر بمبو مینو فشنگ
ای خدا کاش، که یک پرچم داشت، این جهان زخمی
کاش می شد که به دیدار خدا می رفتم
و به او می گفتم:که چقدر غمگینم که چقدر دلتنگم
چقدر زیباست شاهکاره

آثاری که خلق کرده همه دارای یک طرز فکر هستن خیلی خوبه که اشکان شاپوری کاری می کنه که مخاطبش فکر کنه برای همین هر چی که تا الان سروده جاودانه و ماندگار شده

بهترین ترانه سرا و شاعریه که کاراشو می پسندم و دنباله روی تمام نوشته هاش هستم.نمی دونم چرا استاد اشکان شاپوری انقدر انزوا و تنهاییو دوست دارند و کمتر مصاحبه می کنن و اطلاعات دقیقی از کارای جدیدشون نمیدن البته همیشه غافلگیرمون می کنن و من غافلگیریاشونو مثل خودشون دوست دارم.جز هنرمنداناییه که سبک و استایل خودشو داره برام خیلی جالبه که در بعضی از شعرای عشقیشون هم هیچ وقت از مردم غافل نمیشن

زیبا 1391/08/02 ساعت 11:42 ب.ظ

خیلی غمگین بود.کارگردان کاری کرد تا گریه کنم پایان خیلی تلخی داشت واقعا شاهکار می نویسن استاد

روانشناس و جامعه شناس ماهر همیشه با کلمات معجزه می کند.هر وقت کاری از استاد اشکان چه بصورت ترانه چه شعر و چه نوشته میخوانم یا می شنوم با حسو حال عاشقانه یا غم انگیزی که از آن اثر گرفتم زندگی می کنم.آثار استاد اشکان تاثیر عجیب و تجربه نشدنی را بر من می گذارد با عاشقانه هایش عشق را می فهمم با غم هایش غربت را درک می کنم و با آثار اجتماعیش بیدار می شوم اما چیری که در تمام اثارش پیداست عشق و خداست غیر ممکن است که در اثارش به این دو نرسیم عشقی که اشکان شاپوری از ان می گوید ما را به یاد خدا می اندازد و این قشنگ ترین احساسیت که از اشعار و ترانه های آرام بخشش می گیرم . حتی می بینم عاشقانه های اشکان شاپوری بزرگ هم با لایه های اجتماعی اش گره خورده در سروده هایش چنان من را با لحن ساده و در عین حال عمیق به فکر می اندازد که تا چند روز درگیر حال و هوای آثارش می شوم. مهمیشه درباره استاد اشکان شاپوری گفتم که هنرمند ارمانخواه و روانشناس بزرگیست این از شاهکار کاش به دیدار خدا می رفتم کاملا پیداست.
انسانی بزرگ که سالهاست برای عشق و مردمش می نویسد شخصیتی که به قول خیلی ها افسرده و غمگین است اما هیچ کسی از این غم و ناراحتی پی نبرده و شاید وقتی خوشحال می شود تا به این ارزویی که ازش می گوید برسد: کاش می شد که به دیدار خدا می رفتم
کاش حرف دل ان ماهی را می گفتم حرف ان ماهی را که شده زندانی در همان حوضچه آبی رنگ

یاسمن 1391/08/03 ساعت 02:41 ب.ظ

می پرسمت

کارگردان قشنگترین و رمانتیکترین شعری بود که تا حالا شنیده بودم خیلی سینمایی بود تا بحال کسی اینطوری شعر عاشقانه دیوانه کننده ننوشته خیلی زیبا و گیرا بود بالاخره کارگردانو کسی نوشته که خودش هم کارگردانه و هم خالق بهترین ترانه ها و اشعار عشقیه چند سال اخیره خود استاد اشکان شاپوری چون کارگردان هم هستن و فضای سینما و فیلمسازیو می شناسن خیلی منسجم این شعرو سرودن چون لحظه به لحظش مثل یک فیلم عاشقانه غمگینه خدا کنه اشکان شاپوری این فیلمیو که ازش گفترو زودتر بسازه چون انگار حرف دلش خودشو زده روحیات قشنگی و عاشقانه اییو داره خوش به حال شریک زندگیش

ساحل 1391/08/04 ساعت 01:34 ق.ظ

ترانه هاش از جنس خودشن و همشون در دنیای شعر و ترانه و حتی غزل فصل جدیدیو ورق می زنن امیدوارم قدر هنرمندای خوبمونو بدونیم چون مثل این هنرمندای اصیل هیچوقت نخواهیم داشت چون تکرار نشدنی هستن

مهیاد 1391/08/04 ساعت 02:15 ب.ظ

عاشقانه،آرام،زیبا

آرش میرقادری 1391/08/04 ساعت 04:54 ب.ظ

با خودت ترانه هایت همیشه همدل و همراه هستم چون بهترین خاطره ها را در ذهنم ساخته ای.چون در زمانه ی امروز کسی مثل تو عاشقانه ساز نیست.

هادی 1391/08/04 ساعت 05:19 ب.ظ http://h-story.blogfa.com/

من ، فکر ،عقیده و دنیای اشکان شاپوری را دوست دارم به نظر من ترانه یا شعر سرودن دیگر برای کسی مثل اشکان شاپوری حرفه نیست بلکه زندگیست بلکه نفس شده او مثل خیلی ها برای دیده شدن ترانه و شعر نمی نویسد برای مردم و جهان خودش دست به قلم می شود یا پشت دوربین می رود چون برای هنر ارزش غائل است و بخاطر دیده شدن نه ادا در میاورد نه ارزان کار می کند نه بخاطر اینکه صاحب قیمت شود رایگان کار می کند و نه پشت خواننده های بزرگ سنگر می گیرد بلکه خودش سنگر خودش هست هیچ وقت خودش را اسیر حاشیه نکرده...برای همین است که شیفته ترانه ها شعرهایش هستم واقعا حقش است اگر گران است .حقش است اگر به او می گویند پدیده شعر امروز چون زحمت و ریاضت کشیده و زندگی را شناخته. دوستش دارم چون با اشعارش در زندگی من نقش مهمی دارد و اگر یکروز شعرها و ترانه هایش را زمزمه نکنم ارام نمی شوم

leili 1391/08/04 ساعت 10:35 ب.ظ

taranesoraye morede alagheye man hamishe shahkar khalgh mikone ostad ashkan shapoori montazere albume deklame va ketabetonam ke motmanem baz mahshar mikonin

کامبیز 1391/08/04 ساعت 11:59 ب.ظ

پر از تکنیک ناب متفاوت و اثر گذار
هر موقعه شعر یا ترانه ای از اشکان می خونم اماده ضربه های احساسی اثرش میشم اما ایندفعه انقدر این ضربه ها زیاد بودن که بغض گلومه گرفته و رها نمی شه

سلام تشکر بخاطر وبلاگ زیباتون ترانه های استاد اشکان همیشه رو اوج هستن پر از احساسات هستن و عاشقانه هاشون بی بدیل و تکرار نشدنین قدرت کلامی که استاد اشکان شاپوری دارن واقعا مثال نزدنیه اشکان شاپوری یک اتفاق در زمینه شعر و ترانه ی ما بوده مولفی که با ترانه هاش حافظه لحظه های عاشقانه زندگیامون شده کتابی که اشکان شاپوری قراره منتشر کنه یک شاهکار ادبیات در زمینه ترانه خواهد شد
من فقط از استاد دو تا انتقاد دارم اولیش اینه که وسواسو بزارن کنار چون به عنوان وسواسی ترین شاعر و ترانه سرا شناخته شدن و دوم اینکه برای امثالی مثل من که دوستدارارانشون هستیم یکخورده وقت بزارن وجواب ایمیل هامونو بدن. البته می دونم که استاد اشکان شاپوری سرشون شلوغه ساختن فیلم کارهای ترانه و شعراشون و کتاب وقتی براشون نگذاشته اما باید به ما هم حق داد ما هم طرفدارای بیقراریم و هر لحظه منتظر خبر جدید از ایشونیم. هر موقع خبری از ایشون در هر جایی می شنوم بال در میارم بعضیا هم که یاد گرفتن که با ترانه های ایشون مانور بدن و این برای من طرفدار خیلی سخته اما با تمام این ها من عاشق اشکان شاپوری ام و به قول خودشون توی شعر من شاعرانه دوستت دارم یاسکم...
نمی دانی ولی من عاشقانه عاشق توام.
عاشقانه، عاشق، تمام بی میلی ها و نامهربانی ها از تو هستم.
من بدی را از تو دوست دارم...
استاد یدونه ای

مثل همیشه عالی استوار و بی نظیر بود
از خدا ممنونم که همچنین شاعر و ترانه سرای بزرگی هموطن ماست و ایرانیه
استاد اشکان شاپوری مثل همیشه معرکه نوشتین مخصوصا شعر زیبای کارگردان و کوچه های پاریس که معجزه تازه اییه در جهان شعر و ادبیات

محمد 1391/08/05 ساعت 06:26 ب.ظ

سلام من نمی دونم این همه عاشقانه با این ایده ها چجوری به ذهنش میرسه من احساس می کنم اشکان شاپوری باید سرگذشت و زندگی عجیبی داشته باشه چون سرگذتشتش پختش کرده قشنگ مشخصه انسان باتجربه اییه

نریمان 1391/08/05 ساعت 08:10 ب.ظ

فقط کلمه شاهکار برازنده اثار اشکان شاپوریه

هدیه 1391/08/05 ساعت 10:29 ب.ظ


وقتیکه بهم نگاه می کنی انگاری یه لحظه بودا می شمو
روشناییو فقط حس می کنم
انگاری خدا همین نزدیکیاست وقتی این عشقو ازت حس می کنم
چقدر ارامش بخش و روحانیه این بیتش.کوچه های پاریس خلی زیباست خیلی

بهرام 1391/08/06 ساعت 02:30 ق.ظ

چرا انقدر غصه دار نوشتی شعر کارگردانو اقای کارگردان؟
واقعا اگه تو با شعرات نبودی من با عشقو زندگیمو سختیای روزگار چیکار می کردم چجوری توی تنهاییام دووم میاوردم
خیلی دوستت دارم تو تنها همدرد ثانیه های منی
خیلی بزرگی"""" انشاالله همیشه سلامت باشی و سایه خودتو شعرات بالا سر قلبای تنهای ما باشه
اشکان شاپوری بهترینی"""""""""""""""""هر کسی که شعراتو می خونه دلتنگ میشه دلش واسه عشقو عاشقی تنگ میشه دوست داره عاشقی کنه

دیروز 1391/08/06 ساعت 02:09 ب.ظ http://http//dirouz.mihanblog.com

سلام معلومه که استاد اشکان شاپوری هم خیلی دلتنگه.من با شعر کاش می شد که به دیدار خدا می رفتم..و کارگردان اشک ریختم دلتنگ شدم و با گندمزار به ارامش رسیدم و به عشق اونجوری نگاه کردم که اقای شاپوری نگاه کرده. انقدر احساساتی شدم که الان که دارم این کامنتو می نویسم دستم می لرزه .معلومه دل اشکان نازنین هم گرفته که اینجوری احساساتشو انتقال میده
خدا کنه کل دنیا به ارامش ابدی برسه و همه جا پر از صلح باشه

خیلی خوشحالم که اشکان تونسته به همه امید بده که عصر جدید هم می تونه بزرگایی مثل شاملو داشته باشه یه حسو عشقو دردی در شعرای اشکان هست که منو به یاد شاملو سهراب رودکی میندازه

مارال 1391/08/08 ساعت 01:18 ب.ظ

سلام/لطیف مثل احساس روشن مثل بودا من با ترانه های استاد اشکان همراه با یک احساس ناب میشم./

ارسام 1391/08/08 ساعت 03:23 ب.ظ

ترانه های استاد شاپوری بویی از کهنگی نمیدن و بر عکس ترانه سراهای دیگه اصلا ترانه هاشون کلیشه نشده ایشون فوق العاده هنرمند باهوش و نو گرایی هستن امیدوارم استاد شاپوری دوباره با ترانه های خاص و شاهکاری مثل کوچه های پاریس عاشقانه های تازشونو به گوشمون برسونن و با ترانه هایی مثل گندمزار دیوونمون کنن گندمزار پر از شاه بیتای عاشقانس چقدر شیطنتای یه عاشق درونش می جوشه واژگان فوق العاده قوی در ترانه ها و شعراشون به چشم می خوره

رضا غیاثی 1391/08/09 ساعت 01:37 ب.ظ

برای اینکه مرهمی واسه زخمام پیدا کنم فقط سراغ شعرای اشکان شاپوری میرم واسه همینه همیشه می گم فقط اشکان شاپوری

استاد اشکان شاپوری خدای ترانه های عاشقانه و احساسیه. تونسته قلبمونو با احساس خاص و زیبای عشق شریک کنه چقدر دوست داشتن و عشق در اشعار و ترانه هاش جاریه.نبض احساسات مردم و روزگارشون در ترانه هاش می زنه.مشتاق خواندن کتاب و فیلمی هستم که اشکان شاپوری خودش خیلی قصشو دوست داره.

سرین 1391/08/09 ساعت 05:19 ب.ظ

سلام
من تمامی ترانه هاشونو دوست دارم اما ترانه هایی که به زیان ارمنی زبان مادری خودم سرودن خیلی غم انگیزتر و رمانتیک ترن و من دنیای عاشقانه تازه ایرو توی ترانه های ارمنیشون کشف می کنم خیلی ارام تر و معنوی ترن اقای شاپوری با اینکه ایرانی هستن اما از ترانه سراهای ارمنی هم بهتر احساسات هموطنای منو درک کردن و ترانه های ارمنیشون مخصوصا ترانه بوسه و زیر برف با دستای تو خیلی میون ارمنی زبونا گل کرده و جز بهترین ترانه های عاشقانه و ارام ما شده و جز فیوریت لیست خودمم هست.

شبنم 1391/08/09 ساعت 07:25 ب.ظ

عالی بود

ای کاش می تونستم اون چیزیو که درباره این ترانه ها و شعرای زیبا توی ذهنم هستو اینجا بنویسم اما باید خیلی ساده بگم اشکان شاپوری دوست دارم بخاطر اینکه بهترین جهانو با ترانه ها و اشعار قشنگ برام ساختی.نمی دونم چه لقبی لایق کارها و شخصیتته اما واقعا شگفت زده و تحت تاثیر احساساتت توی ترانه هات قرار می گیرم وقتی بیت اول گندمزارو خوندم انقدر احساساتی شدم خشکم زد انقدر که زیبا می نویسی. با شعر من شاعرانه دوسست دارم قشنگترین ارمان های عشقو برام به تصویر در اوردی

سلام سلام به استاد بزرگم اشکان شاپوری با اینکه می دونم شاید این نوشته ها یکبارم به گوششون نرسه چون من نتونستم حرفای دلمو اونجور که باید بهتون بزنم چیزی که راجب زندگی در باشگاه هنری شعر و ترانه بهمون گفتین و خیلی جالب بود هنوز دارم مرورش می کنم بهمون گفتین:من تا ته این زندگی رفتم اول و اخرش عین همه و هیچ فرقی نمی کنه پس اونجوری باش که خودت می خوای کاری کن که از خودت راضی باشی مثل یک کوه مغرور باش تا اخر هر چیزی برو مثل جنون باش چون جنون تاریک نیست و همیشه روشنه نترس دیوونگی کن و بیدار باش اون وقته که خودتو پیدا می کنی و وقتی خودتو شناختی یعنی به خدا رسیدی
وقتی کوه پرغرور و با وقاری مثل شما این حرفو زده مگه می شه خودمو ببازم استاد دارم میرم تا اخر هر چیزی میرم دارم خودمو می شناسم می خوام مثل خودتون باشم سربلند -مغرور -بزرگ می خوام جنونو تجربه کنم و مثل شما روشن باشم به قول خودتون برای عشق دیوونگی کردنم قشنگه با عشق اوارگی ام قشنگه
کاش می شد یکروز من کنارتون می نشستم و شما برام می گفتین از عشق از زندگی از سفر از اینکه چرا بعضی اوقات از خونه می نویسید از غمی که باهاتونه انقدر سوالا ازتون دارم که نمی دونم چی بگم اما اگه ارزوییم باشه ارزوم اینه که با شما همصحبت بشم چون تجربه ای با شماست که خیلی ارزشمنده

سلام محمدرضا من از بس با احساس قشنگت ارتباط برقرار کردم نامتو به ایمیل استاد شاپوری که فکر می کنم خودتم داشته باشیش ارسال کردم امیدوارم بخونتش و از احساس گرمت که به من هم سرایت کرده باخبر بشه.امیدوارم به ارزوت برسی امیدوارم تونسته باشم کمکت کنم چون من فقط همین کار از دستم برمیومد.

سوگل 1391/08/10 ساعت 02:20 ق.ظ

ادم عجیبیه هیچ کس از جهان اشکان شاپوری سر در نمیاره
فقط نشونی جهانش توی ترانه هاش پنهان شده جهانی پر از عشقو مهربونی که توش هیچ نوازنده ای از گرسنگی کنار خیابون نمی میره و خبری هم از بمبهای بی رحم نیست
به خدا خیلی بزرگی لقب استاد برای اشکان شاپوری عزیز کمه

مهدی 1391/08/16 ساعت 12:17 ق.ظ

اشکان شاپوری شاهکار می نویسه

ساجده علیمردانی 1391/08/16 ساعت 01:01 ق.ظ

درود
استاد اشکان شاپوری دوباره تن منو با ترانه هاشون لرزوندن با هر کدوم از ترانه هاش میشه رندگی کرد و به عشق رسید
این ترانه ها از جنس قلب دریایی استاد اشکانن

بهاره 1391/08/16 ساعت 03:24 ب.ظ

هنر توی ذات استاد اشکانه فیلم ساز- ترانه سرا-شاعر-غرل سرا-قصه نویس یکی از چهره ها و نامهای ماندگار خواهد شد

مهدی 1391/08/17 ساعت 12:21 ق.ظ

سلام چرا انقدر دیر نظرات ما تایید میشه؟؟؟؟

سلام شرمنده ام
تعداد نظرات خیلی بالاست و من بخاطر کارهای خودم دیر به دیر به زم هریر سر می زنم سعی می کنم زودتر نظراتو تایید کنم.

یلدا 1391/08/18 ساعت 01:13 ب.ظ

اشکان شاپوری:عاشقانه ساز بزرگ

فرهاد 1391/08/21 ساعت 12:45 ق.ظ

استاد اشکان شاپوری متفاوت ترین کارنامه ترانه و شعرو داره و این متفاوت بودن و بکر بودن فکر و نوشتنشون باعث شده که کاراشون در دل همه جا باز کنه و خاطره ساز بشن

شیما (عاشق اشکان بزرگ) 1391/09/02 ساعت 05:34 ب.ظ

کلمات عاشق اینن که توی شعرای اشکان شاپوری بزرگ جا بگیرن

nakisa 1391/09/02 ساعت 09:03 ب.ظ

ashkan shapoori taranesoras filmsaze sar be akasiyo neveshtane ghese dare va dar kenare in hame honar ke khob az ohdash bar omade ensane oftade va mehrabaniye va hichvaght mardomo faramoosh nakarde

ترانه 1391/09/02 ساعت 09:40 ب.ظ http://ranginkamouneeshgh.blogfa.com/

ترانه ها و شعرای نفس گیر اشکان شاپوری ادمو از خودش رها می کنه حس و حال زیبایی در کاراش هست که نمی شه تعریفش کرد نوشته هاش قصه ها شعرا و ترانه هاش خلق شده ذهنی و احساسین که بی نهایت عشقو می شناسه و اون ذهن زیبا ذهن استاد اشکانه

مونا 1391/09/03 ساعت 01:52 ب.ظ

عشقو عاشقی های اشکان شاپوریو دوست دارم اونقدر که با تمام ترانه هاش عاشقی می کنم عاشقی کردن فقط با ترانه های ایشون زیباست

گل ناز.ع. 1391/09/03 ساعت 05:08 ب.ظ

اسطوره شعر و ترانه امروز

مهتاب میرادی 1391/09/06 ساعت 12:15 ب.ظ

فقطو فقط استاد اشکان شاپوری بزرگ

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد