زم هریر

دفتر شعر شاعران معاصر ایران

زم هریر

دفتر شعر شاعران معاصر ایران

دفتر اشعار اشکان شاپوری (آقای عاشقانه ها)


 شاپورری شاعر-کارگردان.jpg


کارگردان


کاش کارگردان بودم...کاش می شد...

کاش می توانستم با زبان سینما، جهان چشمانت را به تصویر بکشم

و جهان را با این تصویر زیبا زیرورو کنم

کاش می شد رمانتیک ترین فیلم دنیا را بسازم

کاش  صاحب عاشقانه ترین فیلم دنیا من بودم

کاش می شد...کاش این رویا حقیقت می شد.

کاش می شد در این فیلم قصه خودم را به تصویر بکشم

قصه مردی تنها که بخاطر تو هر کاری می کند

قصه ای عاشقانه، از تنهایی های خودم، که با فکر تو می گذرد

از شب پرسه ها، بیقراری ها، دلتنگی ها ،غزلگردی ها

 گریه ها و شب زنده داری های شاعرانه ام

قصه شاعری که عاشقیو، عاشقانه هایش به تو تعلق دارد

شاعری که قلمش به عشق تو می نویسد

شاعری که به عشق تو سرپاست و تو درست مثل نفس با او زندگی می کنی.

ببین که چه زیبا در تمام لحظه های من حضور داری

اگر این فیلم را می ساختم  تو در تمامی پلان هایش  حضور داشتی

تیتراژش را با چشمان تو آغاز می کردم

صدای تو موسیقی اش بود و تو سمفونی تصویری من می شدی

کاش می شد عاشقانه ترین سکانس تاریخ سینما سکانسی باشد که من تو را نگاه می کنم و با چشمانم با تو حرف می زنم...

با دیالوگهای شاعرانه ی فیلم نامه اش تمام ناگفته هایم را به تو می گفتم ،به تو می گفتم:من زاده شدم، تا به چشمانت نگاه کنم و خودم را بشناسم...

می گفتم که چقدر خسته ام

چقدر آسیم سرو پریشانم

چقدر از دنیا دلم گرفته

چقدر افسرده ام

می گفتم...چقدر عاشقانه عاشقم

کاش کارگردان بودم

تا این عاشقانه را می ساختم

تا از من یادگاری باشد برای تو

برای توییکه تمام زندگی منی

فکرش را بکن...عاشقانه ترین فیلم دنیا فیلمی می شد، که  سرگذشت من و تو درونش اتفاق می افتد...

تمام آن ماجراها...

گریه ها ،ترس ها،بهانه ها، بوسه های پنهانی، دلشوره ها ،دلتنگی ها،دیوونگی ها....

همان شبهایی که برای دیر آمدنم دلشوره می گرفتی

همان شبهایی که برای گریه سرت را روی شانه های من می گذاشتی

همان روزهای که زیر برف با هم راه می رفتیم و درباره آینده حرف می زدیم

همه و همه دوباره در این فیلم اتفاق می افتاد و برای من و تو آن گذشته ها تکرار می شد.

و من برعکس داستان واقعی در پایان این فیلم به تو می رسیدم

فکرش را بکن ...چه پایان دلنشینی می شد

کاش این فیلم را به سبک خودم می ساختم ،تا قبل از مرگم شاهد آن عاشقانه ای که با تو همیشه آرزویش را داشتم باشم...

همان طوریکه دلم می خواست باشی از تو بازی می گرفتم...

همان عشقی را به تصویر می کشیدم، که همیشه با هم آرزویش را داشتیم...

همان روزهای قشنگ با تمام خاطره هایش...

اما می دانم تمام اینها چیزی جز رویا نیست...

می دانم اینروزها چیزی جز تنهایی با من نیست...

و قصه من و تو تلخ ترین قصه دنیاست و پایان خوشی نداشته و ندارد...

اما هر جای دنیا که هستی اینرا بدان اگر کارگردان بودم قصه خودمان را می ساختم

قصه دلتنگی های تو و خود آزاری های من

قصه مردی را که روزی تمام زندگیت بود...

قصه مردی که شبها با تمام خستگی اش موهایت را می بافت و به تو می گفت: دوستت دارم

قصه مردی که درآخرین روزهای عمرش دوست دارد  کارگردان باشد و تو را دوباره ببیند و به تو برسد...حتی در قصه...حتی در رویا

قشنگم این مرد تنها را بخاطر تمام رویا بافیهایش ببخش...

این مرد را ببخش چون امشب آخرین شب زندگی اوست...






من شاعرانه دوستت دارم یاسکم


می خواهم ساده بنویسم

ساده ی ، ساده از جهان چشمانت

در چشمان تو شاعرانه ترین عاشقانه ها پیدا می شوند

چشمان تو شاعرانگی دارد.

نمی دانی ولی من عاشقانه عاشق توام.

عاشقانه، عاشق، تمام بی میلی ها و نامهربانی ها از تو هستم.

من بدی را از تو دوست دارم...

نمی دانی،نمی دانی، ولی من شاعرانه دوستت دارم

تمام من به تو تعلق دارد

تمام فکرهایم

ترانه ها...داشته ها و نداشته ها

تو هر لحظه با اندیشه های من برخورد می کنی و خالق زیباترین شعرهای من می شوی...

آه که به تو رسیدن چقدر زیباست

رفتار تنت ،راه رفتنت، رویایی ترین آرامش است

در این عصری که حتی ماه هم تماشایی نیست تو هنوز تماشایی ترینی...

موسیقی آرام یاسمن ها، در شب با صدای نفس تو به گوش من می رسد

تو از حزن گل های ناشناس خبر داری

غم درختان زخمی را می دانی

تو از ادراک سمفونی های عاشقانه آفریده شدی

دستان کوچک تو در تمام لحظه های زندگی، مرهمی هستند برای زخم های کهنه و ناعلاجم

تو برایم هیچوقت، نه کهنه می شوی و نه رنگ می بازی

تو قشنگ ترین دغدغه زندگی منی...

روح تو عمیق تر از آغوش دریاست

تو ساده تر از بازی ها کودکی من در کوچه باغ های فراموش شده ی اقاقیا هستی

تو راز شقایق و حزنش را می دانی

آخر قصه ی مرا می دانی

تنها نمی دانی،نمی دانی

که من چقدر در کنار تو احساس غرور می کنم

چقدر دوستت دارم

هیچ کلامی نمی تواند عشق من را به تو توصیف کند.

خوشحالم از اینکه یادم رفته که قبل از تو چه کسی بودم.

تمام آدم های بد آنروزهای بی رنگو سرد

تمام روزهای افسردگی که از یاسو نا امیدی پر بودند

همه و همه از یاد من رفتند

با تو دوباره متولد شدم

تمام افسردگی من،کنار تو به پایان رسیده

چقدر فکر کردن به تو آرامش بخش است

ظلمو بدی تمام دنیا را فرا گرفته...اما هنوز دنیای چشمان تو، نوید آرامش را می دهد...

فقط در چشمان توست که مردم را شاد می بینم.

کارگرها در چشمان تو خوشحالند

دیگر خبری از دختر فال فروش و پسر بچه کفاش نیست

دیگر هیچ نوازنده ای از سرما کنار خیابان نمی میرد

خبری از بمبهای بی رحم نیست

کودکان به جای صدای بمبوموشک با موسیقی نفس آقتابو دریا، بیدار می شوند

هیچ مادری از غم فرزند از دست رفته اش، در جنگ، تا آخر عمر افسرده و سیاه پوش نمی شود

خبری از زندان های سیاهو بی نشانه نیست

دیگر خبری از تفتیش نیست

در چشمان تو هیچ هنرمندی بی انگیزه نمی شود

قلم هیچ شاعری خشک نمی شود

هیچ فاصله ای میان مردم نیست

اصلا جهان یک پرچم دارد

آه...که چشمان تو چقدر تماشاییست

ببین تمام این زیبایی ها را در چشمان تو می بینم

خدا را می بینم که در اینروزهای سرد به من می خندد

من خدا را کنارت حس می کنم که هر لحظه بین من و توست...بین ماست...

پس عاشقانه نگاهم کن

مرا نگاه کن

ببین که امشب چگونه دیوانه وار دور تو می گردم و عاشقانه می پرستمت

من زاده شدم تا عاشقانه عاشقت باشم

عاشقانه با تو زندگی کنم

و عاشقانه به پای تو تمام شوم

با تو تمامی حرفهای من شعر می شود

با تو تمامی نفس هایم متن موسیقی می شود

دستانم را بگیر...نگاهم کن.

می خواهم برایت بگویم

که چقدر تنهام

که چقدر با تو انس گرفته ام

و...چقدر به تو وابسته ام

من با خواهشهایت

با هوس هایت

با نفس ها و رفتار زیبای تنت انس گرفته ام

با تاروپود وجود تو انس گرفته ام

من موقعه ی خواب با دستان کوچکت انس گرفته ام

با قهرها

آشتی ها و فکرهایی که برایم داری انس گرفته ام...

تنها تو هستی که به من فکر می کنی و برای من فکرهایی داری

باور نمی کنی ولی...

تور شور عاشقانه ی منی

تو شعر ناتمام منی

تو عاشقانه در تمامی لحظه های زندگی ام رسوخ کرده ای.

کاش می دانستی که چقدر به تو وابسته ام

سال ها بود که نخندیده بودم تو مرا به تبسمی رساندی که از افسردگی بی رحم نجاتم داد...

تو مرا مثل یک دریا تماشایی کردی

یاسکم...

باور کن که قلب من هر لحظه تو را صدا می زند

حرفهایت برای من پر از زیباییست

وقتی با من از عشقو روشنی حرف می زنی

خدا را در یک قدمی ام حس می کنم...

چقدر خوب است که در این روزگار غریب تو را دارم

در چشمانت خیلی چیزها عوض می شود

پس بگذار تو را نگاه کنم

و با تمام سادگی هایم ساده بگویم:دوستت دارم

من شاعرانه دوستت دارم یاسکم.





هامون


من و تو مثل همیم
من و تو تنهاییم
در شب خیس دو چشمت پیداست، که از این غربت بد می نالی
که از این ثانیه ها، دلگیری...
در حوالی شب سرد سکوت، که شده سهم شقایق زندان،تو همان پنجره ای که شده مونس تنهایی زندانی شب، که شده مرهم زخم شاعر
تو از این فاصله ها می ترسی
من از این زندان ها
تو از این آهن ها، که شدن قاتل بی رحم زمین می ترسی
من افسرده از این می ترسم، که در آینده صمیمت تصنیف، به پایان برسد
تو از این می ترسی که جهان، جرثقیل را، به درختان حماسی، ترجیح بدهد
من از این می ترسم که تبر قلب درختی را زخمی کندو قاتل جنگل رویا باشد...
درژرفای وجودت جاریست
قصه ی سبز حیات
عادت آبی آب
فکر فهمیدن زخم گل سرخ
فکر بویید یاس
فکر فهمیدن روز
خواندن ذهن اقاقی در شب
در نگاه بکرتو،حزن شقایق پیداست
در صدای تو جهانی جاریست، که خود روشنی است
با صدایت واژه را می شویی
من مناجات شقایق ها را، با صدای نفست می شنوم
تویی خاصیت عشق
با تو افکار مسیحایی رود، به دل عاشق دریای خدا می رسدو می ریزد
زیر سقف ملکوتی بهشت، روح تو نبض همه گل ها است
روح تو ناجی گندمزار است
من به یاد تو پی خواب شقایق رفتم...پی آواز غریب لاله ها...
من به یاد تو پی خواب شقایق رفتم ،که در آن عطر خدا می پیچد...که در آن یاس سپید حرفی از عشقو خدا می گوید
من پی فلسفه ی آبو گیاه
پی ذررات نماز صبحم
پی موسیقی آب
پی بیداری شاعر رفتم
من پی استغنا،من پی باغ بشارت گشتم.
تا تو را حس کنمو، با هوایت نفسی تازه کنم
من نشانی تو را از شب بو
از گلای میخک
از غمو، ادراک شاپرکو، شوق هامونی شب پرسیدم
من تو را می دیدم
که مثل من، تنها ،پی احساسو خدا می گشتی
من تو را می خواندم
من تو را می دیدم

همه اسرار تو را فهمیدم

من تو را می دیدم




کاش می شد که به دیدار خدا می رفتم

(نسخه ی سانسور شده)



کاش می شد که به دیدار خدا می رفتم و به او می گفتم که چقدر دلتنگم ،که چقدر غمگینم

کاش حرف دل آن ماهی را می گفتم، حرف آن ماهی را، که شده زندانی، در همان حوضچه ی آبی رنگ

حرف آن شقایق زندانی، که تمام فکرش آزادیست

کاش حرف دل آن مردی را می گفتم، که تمام عمرش، با غمی پنهانی، پشت یک گاری بی چون و چرا می گذرد

کاش حرف دل آن قاصدکو می گفتم، حرف آن قاصدکی، که بدست سیم های خاردار،در شبی تیره وو تار بد گرفتار شده

کاش می شد حرف چشمای تو را می گفتم، که در آن حادثه ی بمباران،  نور بینایی را از دست داد

ای خدا این همه حرف

ای خدا این همه درد

منمو درد جهانی که درختانش از زخم تبر می نالند

ای خدا کاش جهان بر می گشت از مسیر بمبو مینو فشنگ

ای خدا کاش، که یک پرچم داشت، این جهان زخمی....

کاش می شد که به دیدار خدا می رفتم

و به او می گفتم:که چقدر غمگینم...که چقدر دلتنگم




گندمزار


همیشه قبل خواب عشقم موهاتو باقتنو بافتن یجورایی می شه کارم

خودت می دونی اون لحظه دلم می خواد در گوشت بگم خیلی دوست دارم


چرا انقدر زیبایی؟  که چشمام با تو آرومه همش محو تماشاته

بدون سردم شده عشقم اگه دستاتو می بوسم اگه دستم تو دستاته


تو حال منرو می فهمی ،تو می دونی کیا خوبم، تو می دونی کیا سردم

 واسه اینه تورو می خوام واسه اینه که هر لحظه فقط دور تو می گردم


همش تو فکر اینم که کجا میشه قشنگ من باهات تنهایی خلوت کرد

خودتم اینو می دونی که تنها میشه توچشمات خدارو خوب عبادت کرد

 

ترانه هامو می خونی شبا وقتیکه آرومم تو هرم ناب آغوشت

بزارش پای این حالم اگه  می گم دوست دارم یوقتایی در گوشت


بهت هر چی بگم عشقم بهت هر چی بگم عمرم می دونم باز کافی نیست

جز اینکه بی تو می میرم جز اینکه بی تو نابودم قشنگم اعترافی نیست



کوچه های پاریس 


وقتیکه بهم نگاه می کنی...

انگاری یه لحظه بودا می شمو، رو شناییو فقط حس می کنم

انگاری خدا همین نزدیکیاست ، وقتی این عشقو ازت حس می کنم


وقتیکه بهم نگاه می کنی...

توی موزه ی لوور، را میرمو، مونالیزارو تماشا می کنم

باورت نمی شه اما من هنوز، تو چشات خدارو پیدا می کنم


وقتیکه بهم نگاه می کنی...

دوباره قدم زدن شروع می شه، توی کوچه های پاریس تا سحر

حالتم چه شاعرانه می شه باز، وقتیکه تو هستی با من همسفر


تو کدوم کافه ی شانزلیزه من، باید از هوگو برات حرف بزنم؟

وقتیکه تو نت به نت کنارمی ،مگه می شه از سفر دل بکنم


وقتیکه بهم نگاه می کنی...

من ،مثه ،کلیسای سن مارکو، پرعباهتو تماشایی می شم

مثل شهر آبی ونیز باهات، شعرو، موسیقیو، دریایی می شم


توی شهر آبی ونیز، غروب ،وقتیکه تو قایقم کنار تو

دستاتو می گیرمو بهت می گم، که چجوری عاشقم کنار تو


وقتیکه بهم نگاه می کنی...

انگاری یه لحظه بودا می شمو رو شناییو فقط حس می کنم

انگاری خدا همین نزدیکیاست، وقتی این عشقو ازت حس می کنم



وقتی چشمای تو بارونی میشه

 

چرا چشمات دوباره بارونیه؟ حالا که این همه نزدیکی بهم

دستامو بگیرو بی وقفه بگو,همه حرفاتو تو تاریکی بهم

 

همه حرفاتو بگو که من می خوام , بشنوم درد و دلاتو یاسکم

حالا که حال منو داری یبار, با نوازشات کمک کن , کمکم

 

تو که این حالتی من دلم می خواد, دستاتو ببوسمو گریه کنم

وقتی چشمای تو بارونی میشه, من به کی ترانمو هدیه کنم؟

 

داره گریم می گیره کاری بکن, دستاتو بازم بزار تو دست من

نگو از ما که گذشته این کارا , نگو دیره واسه ی یکی شدن

 

بزار خوابت بگیره کنار من , با یه بوسه بده باز نفس بهم

سرتو بزار رو شونه های من, مثل اون شبا بازم بچس بهم

 

اگه دستتو می بوسم به خدا واسه اینه که همه کسم تویی

توی رویام, توی عشقو عاشقی به همون کسیکه می رسم تویی


حس

ریشه ی حس تو توو قلب منه حالا که درد تو با من اینجاست

حالا که کنارمی هر لحظه وقت رخ دادن عشقو رویاست


تو خدایی هر طرف می بینمت به پرستش تو عادت کردم

تو فقط یه لحظه فک کنو ببین که چه کاراییو واست کردم


وقتی عشقمرو به تو می فهمم وقت گل کردنه شعرم می شه

تا نگاهم می کنی می فهمم یه عذاب دیگه ای در پیشه


وقتی حسم  به تورو می فهمم وقتی حسترو به من می فهمی

تو مثه منی خودآزاری هنوز سر من با خودتم بی رحمی


ریشه ی حس تو توو قلب منه آخه حس کردنت عین رویاست




خودخوری

زیر سقف این اتاق به فکرتم دوباره با همه ی خودخوریام

دم به دم حس می کنم پشت دری هر نفس تا دمه در می رم میام


همه ی خاطره ها یادم میاد وقتی که چشمامو رو هم می زارم

;دوری اما توی عشقو عاشقی فک نکن برای تو کم می زارم


تو بدی کردی بهم اما بدون من که از عشق تو دل نمی کنم

هیشکی عاشق تو نیستش مثه من می دونی که من بلف نمی زنم


به خدا من از تو عاشق ترمو بی قرارو تلخو بی حوصله ام

منو انتظار تو کشته دیگه فکری کن که خسته از فاصله ام


رزه می رن خاطراتت توو خونه پرپر جدایی ام قشنگ من

لحظه هام اسیر تنهایینو با یه دریا سوگو گریه می گذرن




نظرات 181 + ارسال نظر
فرشید 1391/09/07 ساعت 11:19 ق.ظ

تو برایم هیچوقت، نه کهنه می شوی و نه رنگ می بازی

تو قشنگ ترین دغدغه زندگی منی...

روح تو عمیق تر از آغوش دریاست

تو ساده تر از بازی ها کودکی من در کوچه باغ های فراموش شده ی اقاقیا هستی

تو راز شقایق و حزنش را می دانی

آخر قصه ی مرا می دانی

تنها نمی دانی،نمی دانی

که من چقدر در کنار تو احساس غرور می کنم

چقدر دوستت دارم

هیچ کلامی نمی تواند عشق من را به تو توصیف کند.

خوشحالم از اینکه یادم رفته که قبل از تو چه کسی بودم.

تمام آدم های بد آنروزهای بی رنگو سرد

تمام روزهای افسردگی که از یاسو نا امیدی پر بودند

همه و همه از یاد من رفتند

با تو دوباره متولد شدم

فوق العاده نوشته واقعا شاه تمام شعرهای عاشقانه ایه که تا حالا خوندم

وانیک 1391/09/08 ساعت 12:30 ب.ظ

آقای شعر دوباره با شاهکارهاش تفکر زیباشو با اشعارش به گوشمون رسوند دنیایی پر از دوست داشتن و عشق...دنیایی پر از آرامش
امیدوارم اشعار تازه ای که به ارمنی سرودن پر از این تفکرات زییا و آرمانخواهانه و عاشقانه باشه
دوست دار همیشگی آقای شعر
وانیک

سحر 1391/09/08 ساعت 01:35 ب.ظ

زنده باد استاد اشکان شاپوری
منتظر بینوایان شاهکار جدیدتون هستم

پریسا 1391/09/09 ساعت 06:53 ب.ظ

دستتو می گیرم بمون
من بی تو می میرم بموووووووون

خدایی خداااااااا

اهورا 1391/09/10 ساعت 11:43 ق.ظ

اشکان شاپوری خواندنی ترین شاعر زمانه خودش شده
پر از تکنیک ها و بیتهای غافلگیر کننده.نبض زمانه و حس مخاطب در دستانش است و می داند چگونه بسراید.

علی 1391/09/10 ساعت 12:14 ب.ظ

میون قلبای امروزی ما نمی دونم چرا نمی شه پل بست
مث دو ماهی افتاده بر خاک به دور از چشم دریا رفتیم از دست

مهسا 1391/09/10 ساعت 08:15 ب.ظ

بیشترین سهم میون شعرای عاشقانه در زندگیمو شعرای استاد اشکان دارن شعرایی بی نهایت به حس و حال دوست داشتن نزدیک و از جنس عشق اگه میشه می تونین متن کامل شعر اگر باران ببارد امشب عشقم استاد اشکانو به این پست اضافه کنین یک کار جاودانس از ایشون

آزیتا 1391/09/10 ساعت 10:59 ب.ظ http://mogassamesaz.mihanblog.com/

سلام با اینکه بخاطر دلایلی دیگه به وبلاگم سر نمی زنم و کمتر هم واسه وبلاگها نظر میزارم الان که دنبال خبرای جدید از هنرمند محبوبم بودم چشمم به این وبلاگ افتاد اومدم یه نظری بزارم و بگم الان خیلی خوشحالم خیلی خوشحالم مصاحبه استاد اشکان در ترکیه با ستاره پناهی ترانه نویس بالاخره غروب پخش شد چقدر جالب بود استاد چقدر باحالن خیلی خیلی گفتگوی جالبی بود از شیطونیای عاشقونشون گفتن تا زمانیکه توی بچگی دزدکی به سینما می رفتن البته من فقط فقط از خدا می خوام که یوقت واسه زندگی اونم واسه همیشه ایرانو ترک نکنن
استاد از فیلم جدید هم گفتن از کتاب گفتن و این قولو دادن که کتاب یه اسم ناب داره از یک خواننده تازه گفتن که قراره خودشون معرفیش کنن از یک فیلم دیگه گفتن البته این گفتگو چند تا جای غمگین هم داشت که استاد یخورده با مکث جواب می دادن و خیلی می رفتن توی فکر و انگار دلشون یجاهایی می گرفت...اما با این همه عالی بود استادشاپوری یه حرف خیلی باحال و البته قشنگ و یخورده غمگین به دوست قدیمیشون خانم پناهی زدن و گفتن فقط می خوام یجورایی درستو حسابی کارم تموم شه و بمیرم درست زندگی کردن و درست و حسابی مردن اصلی ترین نکته در زندگیه
استاد عاشقتیم..........عاشق حرفاتیم

harir 1391/09/11 ساعت 11:25 ق.ظ

asheghanesaraye bozorg ashkan shapouriye aziz ba shere kargardan ghalbaro be dard avord manke lahze be lahze in shahkaro hefzam

سلام با تشکر از وبلاگ پر محتوا و خوبتون

مصاحبه جالب و نویی بود البته تابستان این مصاحبه ضبط شده بود چون استاد همونطور که گفتن برای ضبط چند تا از کارا و به دعوت و دیدن دوستشون که بازیگر اصلی فیلم بینوایان هم هست رفته بودن ترکیه
خیلی جالب بود که می گفتن در رابطه عاشقانه و رابطه دوستانه هم شبیه شعرایین که می گن اما بیش از هر چیز خود استاد صدای آرامش بخشی داشت و خیلی عاطفی و احساسی بودن بعضی جاها اشک توی چشماش جمع می شد و جالبتر از اون به زبان ارمنی یک شعر خوند که واقعا زیبا بود منکه لذت بردم خانم پناهی هم خیلی مصاحبه گر حرفه ای هستن و خیلی از دلتنگیاشون برای استاد می گفتن خیلی جالب بود که خانم پناهی گفتن اشکان شاپوری باعث شد تا در ترکیه تئاتر کار کنم و یکی از مشوقینم بود واقعا این برنامه نسبت به مصاحبه های قبلی که خانم پناهی اجرا کرده بودن گرمتر بود گلوری هم واقعا داره روز به روز بهتر می شه
در ادامه خانم پناهی گفتن قرار ه استاد اشکان پس از انتشار و بیرون امدن البوم ارمنیSiroomemمصاحبه کاملی در رابطه با این البوم با یکی از شبکه های موسیقی ارمنی (در ارمنستان) انجام بدن، که از برنامه ایشون هم به طور همزمان پخش خواهد شد.

استاد به خدا یدونه ای افتخاری واسه همه ما

یلدا 1391/09/11 ساعت 03:04 ب.ظ

استاد اشکان ما شاعرانه دوستت داریم.

همدم 1391/09/12 ساعت 11:21 ق.ظ

عشق در آثارش می جوشه

سالومه 1391/09/12 ساعت 01:09 ب.ظ

با خوندن ترانه هاش می فهمم ترانه یعنی چی
شاعر و ترانه سرا یعنی کی
تمامی ترانه هاش برعکس ترانه های امروزی پر از شاعرانگی هستند
وقتیکه بهم نگاه می کنی...

انگاری یه لحظه بودا می شمو، رو شناییو فقط حس می کنم

انگاری خدا همین نزدیکیاست ، وقتی این عشقو ازت حس می کنم

عجب شاه بیتیه چقدر این بیت عارفانه و عاشقانه سروده شده چه تفکر ارزنده ای پشت این ترانه ماندگاره چقدر زیبا و متفاوته
اشکان شاپوری ستاره ترانه سراییه

سلام
اشکان شاپوری ترانه سرای قدرتمندیه نابغه اییه که تونسته سبک تازه ای از ترانه و ترانه سراییو وارد جهان ترانه کنه عشق-مردم به همراه تمام رفتار شناسیا و روانشناسیا و مهم تر از جامعه شناسی قوی که ایشون دارن ترانه هاشون بیش از اندازه قوی و تکرار نشدنی کرده
وقتی شعر یا ترانه ای از استاد اشکان شاپوری می خونم دیگه هیچ ترانه ای به چشمم نمیاد تا چند روز درگیر حرفا و عشقیم که در ترانه هاش هست ترانه هاش در نهایت سادگی بی نهایت عمیق و شاعرانه هستند
من به عنوان یک شاعر و ترانه سرا که سالهاست در این زمینه بصورت حرفه ای دارم کار می کنم وقتی ترانه ای از این اسطوره می خونم و یا می شنوم تا چند وقت میلی به نوشتن ندارم چون انقدر تحت تاثیر ذهن و قلم قوی استاد اشکان قرار می گیرم که می دونم نمی شه مثل ایشون بود چون ما فقط یدونه اشکان شاپوری داریم کسیکه خیلی از اهالی هنر از ایشون به عنوان شاملو-یوشیج و سهراب نسل تازه یاد می کنن
من خودم عاشق اشکان شاپوری بزرگم و تنها الگویی هست که من همیشه دنباله روی آثار و شخصیتش هستم.من فقط از ایشون یاد می گیرم و میخکوب می شم.
استاد اشکان شاپوری:یک اسطوره بزرگ تکرار نشدنی

میثم ابطحی از اصفهان 1391/09/13 ساعت 02:35 ب.ظ

هزاران بوسه بر دستان بزرگ مرد شعر ترانه ایران:استاد اشکان شاپوری

(قشنگم این مرد تنها را بخاطر تمام رویا بافیهایش ببخش
این مرد را ببخش چون امشب آخرین شب زندگی اوست)

وای این شعر کارگردان داره منو دیوونه می کنه منیکه اصلا اهل گریه نبودم گریم گرفته منیکه خیلی از خاطره هامو فراموش کرده بودم دوباره اسیر خاطره ها شدم دیوونه شعرای اشکان شاپوری ام معرکس
جونمو بخاطرش میدم
هنرمند ارزشمند و بزرگ تاریخ

نیلوفر 1391/09/13 ساعت 11:38 ب.ظ

ای قبله ی من خاک در خانه ی تو
در دام توام بی زحمت دانه ی تو

تقدیم به بهترین فیلمساز و ترانه سرای زندگیم

moein 1391/09/14 ساعت 01:31 ب.ظ

تعابیر شاعرانه و دنیای نوشتاری و زبان شاعری خاص استاد اشکان همیشه برایم عجیب و غافلگیر کننده بود.قدرت کلام و حسی که در کارهای استاد اشکان هست تک و منحصر به فرده آثار خودشونه
من عاشق سبک و لحن شاعرانه ایشون هستم.
امضای خودشون در کارهاشون هست...

هاوارد 1391/09/14 ساعت 03:19 ب.ظ

به اکران فیلم بینوایان نزدیک میشیم فیلمی که به گفته نازنین انتظامی یکی از تلخ ترین قصه های استاد اشکاه
من لحظه شماری می کمنم برای بینوایان استاد اشکان شاپوری
قصه ای که یکسال بعد از قصه هر شب مادربزرگم منتظرشم
فیلمی که شاعرانه ترین فیلم ساله

اسطوره شعر اشکان شاپوری
دنیای عاشقانه منو با شعراش زیرورو کرده جوریکه وقتی شعری از ایشون می خونم بی اختیار بغض می کنم و به خودم می رسم.هیچ کسی تا حالا به جز استاد شاپوری نتونسته با ترانه و شعراش اینجوری قلبمو تحت تاثیر قرار بده.من این حالو با ترانه های استاد دوس دارم و با هیچ چیزی در جهان عوض نمی کنم.

همیشه قبل عشقم موهاتو بافتنو بافتن یجورایی میشه کارم
خودت می دونی اون لحظه دلم می خواد در گوشت بگم خیلی دوست دارم

از این بیت عاشقانه تر و روانشناسانه تر نمی شه سرود این بیت ته تمام عاشقانه های دنیاست حرف تمام عاشقاس
ترانه هاشو میشه تجسم کرد لحظه به لحظه رویایی شد
استاد اشکان دوستت دارم و قلبم به عشق ترانه ها و صدای شما می زنه

مهلا 1391/09/16 ساعت 01:17 ب.ظ

تمومشون زیبا و غم انگیز بودند مخصوصا ترانه کاش می شد و کوچه های پاریس

زم هریر (جواب...؟ و بهرام) 1391/09/16 ساعت 01:45 ب.ظ


سلام متاسفانه بخاطر مشغله های زیاد و کمبود زمان بجای اینکه بر روی گزینه (تایید) کلیک کنم
گزینه پاک کردنرو اشتباهی زدم

در اینجا جواب بعضی از نظراتی که یادم هستو میدم و از دوستانیکه نظراتشون پاک شد عذر خواهی می کنم و ازشون می خوام دوباره نظراتشونو برای این پست و پستهای قبل یا بعد بنویسن.


جواب کاربر...؟
تکرار این گفتگو ساعت 10 صبح دوشنبه پخش شد
فایل تصویری این گفتگو در ارشیو برنامه های خانم پناهی myspace.com/setaregloryهست و شما این گفتگورو می تونین به همراه گفتگوی قبلی که با استاد عبادی انجام شد ببینید .برای دانلود نمی دونم اما می تونین اگر سرعت اینترنتون بالا باشه این گفتگورو مشاهده کنین
موفق باشین.
زم هریر

جواب بهرام

سلام بهرام جان اطلاعات زیادی از قصه ندارم اما بازیگر اصلی کار خانم ایرانی هستند که از کودکی در ترکیه ساکنند اما بزبان ایرانی تسلط کامل دارن
جواب تمام این سوالاتو خود استاد در مصاحبه گفتن اگه یادت باشه
موفق باشین.
زم هریر

فاطیما 1391/09/16 ساعت 02:18 ب.ظ

من انقدر استاد اشکانو دوست دارم که از صبح تا شب کاراشو زمزمه می کنم و می خونمو باهاشون اروم میشم.

زهرا 1391/09/17 ساعت 12:06 ب.ظ

شاهکار نوشته

رسول 1391/09/17 ساعت 04:15 ب.ظ

من هر موقع ترانه ای از اشکان شاپوری خوندم یا دلم برای عشق تنگ شده یا دلم می گیره خوبی که شعرای ایشون دارن اینه که ادمو دلتنگ می کنه من خودم خیلی وقته که عاشقی نکردم و از عشق بریدم اما حالا ترانه گندمزار و من شاعرانه دوستت دارم یاسکمو خوندم دوباره دلم برای اون حالو هوا تنگ شده تازه فهمیدم که هیچ چیزی قشنگتر از این نیست که ادم عاشق باشه

پروانه شریعت زاده 1391/09/17 ساعت 05:51 ب.ظ

بیان قوی اشکان شاپوری در عین سادگی زیبایی کاهاشونو دو چندان کرده.سبک و لحن خاصش و شاعرانگی که در کاراشون هستعشقو منسجم تر می کنه در اشعارشون
با خوندن کوچه های پاریس حس مسیحایی گرفتم

سیاوش (رگبار) 1391/09/17 ساعت 07:41 ب.ظ

میون این همه شعر جای "تو مثل عشق بیقراری" استاد خالیه جز شاهکاراشه
تو مثل عشق بیقراری
تو مثل دریا مرا به خود خدا می رسانی
به آزادی می رسانی
من به ادراک زندانی شب فکر می کنم
به غم پرستو و درخت زخمی فکر می کنم
به دختر جزامی که نفس آخرش را می کشد فکر می کنم
به کودکان کار فکر می کنم
به جوانان وطنم
اما ببین در کنار این همه فکر غمگین
فکر تو مرا شاد می کند
نگاه کن چقدر عاشقانه به تو فکر می کنم
اشکهای مرا پاک کن دستانم بگیر
بگذار بر لبهایت بوسه بزنم
مرا ببوس که در اینجا در این خانه کوچک نفس خدا را با نفس تو احساس می کنم
عشقم بیا تا سفر کنیم بیا تا مرز دریایی شعر برویم
انقدر از این شعرو حفظ بودم....
اسطوره دنیای شعر من فقطو فقط اشکان شاپوری
چقدر بزرگی استاد
دوست دارم قد تموم نفسام
وای شاهکاره شاهکاره استاد اشکان خدای شاعراس

منو یاد این شاهکار انداختی بهترین جای این شعرو یادت رفت

عشقم مثل تمامی شعرهایم که زمزمه شان می کنی مرا موقعه خواب زمزمه کن مرا حفظ کن مرا مرور کن مثل تمام خاطراتی که با هم داشتیم
یک امشب را با من دیوانگی کن پروانگی کن مرا بخوان خط به خط
نت به نت مرا مثل آهنگی بنواز که بی سرزمین ترینم در این پستوی غربت که پر شده از سیاهیو تاریکی
خودت می دانی چقدر سختی کشیدم آرامش من
استاد شاپوری بی نظیرن

رکسانا 1391/09/17 ساعت 08:33 ب.ظ


همیشه با ترانه ها و شعرهایت زلال و آبی می شوم

ساره 1391/09/17 ساعت 09:45 ب.ظ

آرزو دارم یکروز بتونم مثل استاد اشکان شعر بگم و بتونم عاشقانه ساز و خاطره ساز بشم.تنها الگوی من در شعر و ترانه سرایی شمایین استاد عزیزم

میلاد اصلانی ترانه سرا 1391/09/17 ساعت 10:44 ب.ظ

احساس عارفانه ای در ترانه کوچه های پاریس حاکمه که منو واقعا به جنون می رسونه امیدوارم اقای شاپوری بیشتر این نوع فضاهارو تجربه کنن بخاطر اینکه تک هستند و به ایده آلهاشون خیلی نزدیکه من عاشق این بیت ترانه ی کوچه های پاریس هستم تو کدوم کافه ی شانزلیزه من، باید از هوگو برات حرف بزنم؟
وقتیکه تو نت به نت کنارمی ،مگه می شه از سفر دل بکنم
سفر عاشقانه ای که خود خالق این ترانه تجربش کرده و حالا با عاشقانه ترین لحن داره به گوش مخاطبش می رسونه و اینجاست که مخاطب تحت تاثیر قرار می گیره و فکر می کنه اشکان شاپوری با هوش ذاتی که داره کاری می کنه که مخاطبش فکر کنه و این مهم ترین رکنیه که در کاراش چه اشعار چه ترانه و چه در فیلماش هست.

پوریا 1391/09/18 ساعت 12:27 ق.ظ

استاد چقدر عاشقن
توی شعراشون همیشه می گن خودت می دونی این خودت می دونیا خیلی برام قشنگن توی شعراشون انقدر عاشق و معشوق به هم نزدیکن که از حال همدیگه هر کجا که باشن خبر دارن مثلا یجا می گن تو حال منرو می فهمی تو می دونی کیا خوبم تو می دونی کیا سردم خیلی قشنگه من با خوندن این نوع شعرها از استاد. ارزو می کنم که یه عشق داشته باشم استاد از یک عشق و همدردی صحبت می کنن که همه ما ادما دنبالشیم همه ما دنبال کسی می گردیم که هر جوری که باشیم بفهمتمون بدونه چه روزایی خوب یا بدیم
استاد این گمشدرو با شعراشون بهمون نزدیک می کنن تحریکمون می کنن و می گن برو برو و عشقتو پیدا کن و توی عشق اینجوری باش
من حسیو که با شعراشون می گیرم روحیمو عوض می کنه قوت قلب بهم میده و با خودم عهد بستم اگر روزی عاشق باشم مثل همین عاشقانه های استاد باشم و هیچ وقت زندگی و عشقیو خراب نکنم و جداییو سخت کنم.

هانیه 1391/09/18 ساعت 01:07 ق.ظ

در صدای تو جهانی جاریست، که خود روشنی است
با صدایت واژه را می شویی
من مناجات شقایق ها را، با صدای نفست می شنوم
تویی خاصیت عشق
با تو افکار مسیحایی رود، به دل عاشق دریای خدا می رسدو می ریزد
زیر سقف ملکوتی بهشت، روح تو نبض همه گل ها است
روح تو ناجی گندمزار است
من به یاد تو پی خواب شقایق رفتم...پی آواز غریب لاله ها...
من به یاد تو پی خواب شقایق رفتم ،که در آن عطر خدا می پیچد...که در آن یاس سپید حرفی از عشقو خدا می گوید

تمام عاشقانه ها در شعر هامون حضور دارند شعری با نظم و چیدمانی ماهرانه کاش می شد استاد این شعرو با صدای خودشون دکلمه کنن.

مارال 1391/09/18 ساعت 01:52 ق.ظ

جناب اشکان شاپوری مثل همیشه لحظات زیبا-عاشقانه و روحانی برای من با اشعارشون خلق کردن.شعر کارگردان یکی از بهترین عاشقانه های ایشونه من انقدر به این شعر فکر کردم و اشک ریختم که حد نداره
امیدوارم سایه استاد اشکان همیشه بر سر شعر و ترانه اینروزها که پر شده از کارهای تکراری و فرمول دار باشه

شادی 1391/09/18 ساعت 03:00 ق.ظ

ترانه ساز قدر و درجه یک بدجوری قلبمو دیوونه می کنه
عاشقشششششم
اشکان شاپوری همیشه سبزه-همیشه موندگاره.اونقدر که با شعراش عشق هم احیا میشه

آیناز 1391/09/18 ساعت 01:03 ب.ظ

سلام هر چقدر که با آثار استاد شاپوری آشنا می شم بیشتر به عشق فکر می کنم.همه چیز در ترانه های استاد شاپوری کامله ترانه سرای نوگرایی هست و تونسته با ترانه های عاشقانش که حس خوبیو به خوانندش و شنوندش منتقل میکنه یک روان درمانیه برای افراد افسرده و کساییکه چند سالیه از عشق جدا شدن.ترانه هاش دید ماهارو به عشق عوض می کنه شاید به این دلیله که با خوندن و شنیدن کاراش دلمون برای عاشقی تنگ میشه.استاد شاپوری به علاوه اینکه ترانه سرایی نوگرا و پر قدرتی هستن روانشناس ماهری هم هستند که تونستن انقدر به قلب مخاطبشون نزدیک بشن.

باران 1391/09/19 ساعت 01:16 ق.ظ

مثل همیشه عاشقانه ترین لحظه هارو برام رقم زد
استاد اشکان همیشه قلب خستمو با شعراشون کوک می کنن.

morvarid 1391/09/19 ساعت 03:33 ب.ظ

ashkan shapoori khalegh mandegartarin taranehas

رناک 1391/09/19 ساعت 04:29 ب.ظ

زیر باران با عاشقانه های اشکان شاپوری
مخصوصا با شعر جاودانه من شاعرانه دوستت دارم یاسکم

نیکا 1391/09/20 ساعت 12:24 ق.ظ

سلام سلام استاد اشکان با ترانه های جاودانیش همیشه حرف اولو زده
من با ترانه هاشون زندگی و دلداگی کردم و امیدوارم ایشونو از نزدیک ببینم.

زیبا اصلانی 1391/09/20 ساعت 12:11 ب.ظ

زیبایی عشق قلب اشکان شاپوریو گرفته
روحش عشقو فریاد می زنه
از چهرش پیداس که چقدر دلتنگه

پوپک 1391/09/20 ساعت 02:14 ب.ظ

همیشه این اهنگو به یاد استاد اشکان گوش می دم
خودشون هم خیلی این ترانرو دوست دارن

با صدای بی صدا
مثل یک کوه بلند
مثل یک خواب کوتاه
یه مرد بود یه مرد
با دستهای فقیر
با چشمای محروم
با پاهای خسته
یه مرد بود یه مرد
شب با تابوت سیاه
نشست توی چشماش
خاموش شد ستاره
افتاد روی خاک
سایه ش هم نمیموند
هرگز پشت سرش
غمگین بود و خسته
تنهای تنها
با لبهای تشنه
به عکس یه چشمه
نرسید تا ببینه
قطره ... قطره ... قطره ی آب ... قطره ی آب ...
در شب بی طپش ، این طرف ... اون طرف ...
می افتاد تا بشنُفه صدا ... صدا ...
صدای پا ... صدای پا ... صدای پا ...

تمامی آثار استاد اشکان تا به امروز قابل ستایشه
این هنرمند یکی از ماندگارترین چهره های هنری سالهای اخیره پدیده ای که با آثارش برای مخاطبش شگفت زدگیرو به ارمغان میاره
کوچه های پاریس نشون دهنده سبک تازه ای از ترانس
اشکان شاپوری داره دوباره برگ جدیدی در تاریخ ترانه ایران باز می کنه.

فرهمند 1391/09/21 ساعت 01:58 ق.ظ

اشکان شاپوری هنرمندیه که تکرار نخواهد شد
دوستش دارم قد تمام قصه های عاشقانه ای که با ترانه هاش داشتم

امیر حسین پایدار 1391/09/21 ساعت 01:08 ب.ظ

درود فراوان بر اشکان بزرگ و خلاق
ترانه های اشکان شاپوری زندگی خود منو میگه
بی صبرانه منتظر خواندن کتابتون هستم.

حدیث 1391/09/21 ساعت 03:20 ب.ظ

سلام
یه اقای نابینایی که واقعا یکی از بهترین صداهارو دارن
ترانه استادو خوندن کاش استاد این کلیپو می دیدن کاش می دونستن که چقدر دوستشون دارن که چقدر ترانه هاشون ارامش بخشن این اقای نابینا با غم عجیبی ترانه استاد اشکانو می خونن
http://www.aparat.com/v/xXta5

شاهرخ 1391/09/22 ساعت 01:11 ق.ظ

ایشون همیشه بهترین اشعارو می سراین

مهدی باقری 1391/09/22 ساعت 12:32 ب.ظ

کاری به جز دوست داشتن تو من بلد نیستم

ترانه هاشون با فرم ها و تعابیر تازه خلق شده و قابل تحسینه
بالاخره اشکان شاپوری خالقشونه و از اشکان شاپوری باید همین انتظارو داشت .استادیه با سابقه درخشان
بالاخره خالق فصل من و تو.تقویم.یادگاری.هجرت.نوازش و........

نگین 1391/09/23 ساعت 12:21 ق.ظ

انگاری خدا همین نزدیکیاست وقتی ترانه های اشکان شاپوریو بزرگو می خونم.

عاطفه 1391/09/23 ساعت 08:20 ب.ظ


ترانه های استاد شاپوری روشنی بخش در زندگی تاریک و غمناک من بودن ازشون متشکرم بخاطر این همه احساس قشنگی که با ترانه هاشون به روح مخاطبینشون منتقل می کنن

رامین 1391/09/25 ساعت 01:35 ب.ظ

فقط عشق در ترانه های استاد اشکان پیدا می شه

ابراهیم 1391/09/28 ساعت 01:26 ب.ظ

عجب شعر زییباییه
کاش می شد که به دیدار خدا می رفتم
یکی از بهترینهای استاد اشکان شاپوریه

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد